آن كه پياپي سخنتان را مي بُرد، دلخوش به شنيدن سخن شما نيست

اُرد بزرگ

داستان کوتاه جامه جوانمرد

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1394/01/09

داستان کوتاه جامه جوانمرد

مردی به نزد جوانمردی آمد وگفت تبرکی میخواهم جامه ات را. تا من نیز از جوانمردی بهره ای ببرم.

جوانمرد گفت: جامه مرا که بهایی نیست اما سوالی دارم  پاسخ گو من برای تو جامه ام را میدهم

مرد گفت بپرس جوانمرد گفت: اگر مردی جامه زنی را بپوشد زن خواهد شد؟مرد گفت :نه

جوانمرد گفت:پس در پی آن نباش که جامه ی جوان مردان را بر تن کنی که اگر پوست جوانمرد را نیز بر تن بکشی سودی نخواهد داشت زیرا جوانمردی به جان است نه به جامه