سرچشمه ی همه ی فساد ها بیکاری است، شیطان برای دست های بیکار، کار تهیه می کند

پاسکال

حکایت مدیریتی سگ هايي كه ياد گرفتند تلاش نكنند

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1394/04/21

حکایت مدیریتی سگ هايي كه ياد گرفتند تلاش نكنند

تعدادي سگ در اتاقي قرار گرفتند كه زمين آن مي توانست شوك الكتريكي خفيفي به سگ ها وارد كند. دكمه اي روي ديوار اتاق بود كه با فشرده شدن جريان را قطع مي كرد. وقتي شوك وارد شد سگ ها بالا و پايين پريدند تا بالاخره يكي از سگ ها دكمه را زد و جريان قطع شد. سگ ها ياد گرفتند با زدن آن دكمه آن شوك ناخوشايند قطع مي شود.
روي نصف گروه اول سگ ها همين آزمايش دوباره تكرار شد اما اين بار در اتاق ديگري كه دكمه اي الكي داشت و با زدن آن هيچ اتفاقي نمي افتاد و جريان همچنان ادامه داشت. بعد از اين مراحل سگ هايي كه در اتاق دوم بودند به اتاق اول (با كليد سالم) بازگردانده شدند و آزمايش تكرار شد. اين بار هيچ كدام شان حتي سعي نكردند كه دكمه را فشار دهند.

شرح حكايت
هيچ كس با ناميدي به دنيا نمي آيد، بلكه ما بعد از اينكه چند بار شكست مي خوريم «شكست خوردن» را ياد مي گيريم و حتي به خودمان زحمت تلاش كردن نمي دهيم. اگر به مشكلي برخورده ايد، مهم نيست دفعه چندم است كه زمين خورده ايد، باز هم بلند شويد و براي حل آن تلاش كنيد. ممكن است كليد سالم باشد، فقط فشارش دهيد!

منبع: داستان های مدیریتی