مجموعه:داستان
تاریخ:1394/05/17
از چرچیل نخست وزیر انگلستان در ایام جنگ جهانی دوم ُ پرسیدند که آیا می دانستی فاتح جنگ خواهی شد؟ پاسخ داد با یک حادثه ساده پی بردم که جنگ را خواهیم برد.
شرکت در جلسهای حیاتی در راس ساعتی معین الزامآور شد. چرچیل میگوید: به علت اشتغال به کارهای دیگر چند دقیقه مانده به جلسه به رانندهام گفتم مرا فوری به محل جلسه برساند. راننده مسیر کوتاه اما ورود ممنوع را انتخاب کرد. وسط خیابان ناگهان افسر راهنمایی و رانندگی قبض جریمه به دست در حین بمباران پیدا شد و دستور توقف داد. راننده گفت: «نخستوزیر است و به جلسه محرمانهای میرود و باید در راس ساعت به جلسه برسد و به دلیل اعتبار از خیابان ورود ممنوع استفاده کردم». افسر با خونسردی گفت: «هم ماشین و هم نخستوزیر و هم وظیفهام را خوب میشناسم». چرچیل میخواهد تا افسر، جریمه را به نام او بنویسد اما افسر میگوید: «جریمه متعلق به راننده خاطی است و باید نام وی نوشته شود اما شما میتوانید شخصا پرداخت قبض را بر عهده بگیرید». با تسلیم قبض، چرچیل دستور دور زدن را به راننده داد چرا که نمیتواند اجازه دهد در خیابانی که ورود ممنوع است حتی پس از جریمه حرکت داشته باشد، وقتی راننده مشغول دور زدن شد چرچیل با لبخندی خاص سیگار برگش را روشن کرد و گفت: «جنگ را میبریم ... !!» راننده گفت: «قربان، جریمه شدیم، زیر بمباران ماندیم، به جلسه نمیرسیم، افسر راهنمایی اجازه نداد چند قدم دیگر جلو برویم که به موقع به جلسه برسیم و شما از پیروزی میگویید؟!» چرچیل پاسخ میدهد: «جنگ را میبریم، چون قانون حاکم است و خیابانهای لندن به رغم بمباران سنگین دشمن با قانون اداره میشود». چرچیل درست پیشبینی کرده بود. بیهوده نیست که امروز، شصت و اندی سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، چرچیل را در زمره بزرگترین سیاستمداران جهان جای میدهند و شکست فاشیستهای آلمانی را ناشی از مآلاندیشیهای او میدانند و هرآنکه دستی در سیاستورزی دارد به او نسبتش میدهند.
سرانجام نیروهای متفقین که انگلیس در یکی از رئوس آن قرار داشت، جنگ را پیروز شدند و نازیها میدان را به رقیب واگذار کردند.