كساني كه با ديگران رو راست نيستند با خود نيز بدين گونه اند

اُرد بزرگ

پاداش نیکی

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1393/01/18

لیوان شیر

پسرک با وجود اینکه فقیر بود اما از راه دستفروشی امرار معاش می کرد تا بتواند برای تحصیلات خود پول جمع کند . آخر شب فرا رسیده بود و او هیچ نفروخته بود . به شدت گرسنه بود و نمی دانست با اندک پولی که در اختیار دارد  چگونه خود را سیر کند. اما فشار گرسنگی او را بی طاقت کرده بود .   به همین خاطر زنگ مغازه ای را زد و منتظر ماند تا صاحب مغازه در را باز کند و در ازای پول کمی که دارد اندکی نان به او بدهد . اما تا صاحب مغازه در را باز کرد ، پسرک دست پاچه شد و از مغازه دار که زن جوانی بود تقاضای یک لیوان آب کرد . مغازه دار که فهمید پسرک گرسنه است ، یک لیوان شیر برای او آورد . پسرک شیر را تا ته سر کشید و با احتیاط از زن پرسید که قیمت آن چقدر می شود . مغازه دار پاسخ داد : " خداوند به ما دستور داده که هرگز برای محبتی که می کنیم پول در خواست نکنیم !"

پسرک تشکر کرد و رفت . سالها بعد آن پسر جوان ادامه تحصیل داد و به پایتخت رفت و فوق تخصص قلب گرفت.

آن مغازه دار سالها بعد دچار بیماری قلبی شد و چون پزشکان شهرش از درمان او عاجز شدند راهی پایتخت شد . به دلیل وخامت بیماری پزشک بیمارستان از پرفسور هوارد کلی درخواست کمک نمود . هوارد کلی به محض روبرو شدن با زن و مطالعه پرونده اش او را شناخت . با هزینه خود او را بستری نمود و شخصاً چندین عمل جراحی گران قیمت را بر روی قلب زن مغازه دار انجام داد . سر انجام معالجات موثر واقع شد و بعد از چند ماه مغازه دار از مرگ حتمی نجات یافت . روزی که زمان ترک بیمارستان فرا رسید ، پاکت صورت حساب را مقابل زن مغازه دار گذاشتند . او بی اختیار به گریه افتاد چرا که می دانست  باید  تا آخر عمر هزینه این بیمارستان را پرداخت کند . اما وقتی پاکت را باز کرد با کمال حیرت متوجه شد که در آن نوشته شده است:

"کل هزینه عمل جراحی مساوی یک لیوان شیر است! "

امضا : دکتر هوارد کلی

منبع:http://dastanekhoondani.blogfa.com/