مجموعه:اخبار
تاریخ:1394/01/26
"سمیه مهری" که چند سال پیش از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود، بعد از مدتها تحمل بیماری و دو روز بستری شدن در بیمارستان و زیر چادر اکسیژن بودن، به دلیل از کار افتادگی ریه در اثر زخمهای ناشی از اسید در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
منطقه کویر، داشتم بین صفحات دنیای مجازی به دنبال کلمهای میگشتم ،"اسید" مادهای شیمیایی که مشخصهاش محلولی است آبی رنگ که مزهای ترش دارد. در بین جملات به فرمولهای نامفهوم و کلمات لاتین زیادی برخورد کردم که برایم بسیار بیمعنی بود. داشت حوصلهام سر میرفت اما صدای ضجهی دختر 18 ماهه در گوشم پیچید و تصویر "آمنه بهرامی" جلوی چشمانم آمد و چشمان معصوم "معصومه عطایی" برایم تکرار شد.
میخواستم در مورد این مایع بیشتر بدانم، مادهای که صدای فریاد سوختم سوختم "سمیه مهری" را نشنید، مادهای بیرحم که حتی به معصومیت نوزاد شیر خوارهای که در حال خوردن شیر بود هم رحم نکرد! و آنجا بود که فهمیدم اسید بیرحمترین مایع دنیا است!
در بین صفحات دنیای مجازی با عکسهایی برخورد کردم که سوختگی ناشی از اسید را میتوان در چهرههایشان دید اما برای من غیر قابل فهم بود، مایعی ترش که تلخی زندگی صاحبان این عکسها را رقم زده بود، مایعی بیرنگ که رنگ و چهره زندگیشان را تغییر داده بود، مایعی شفاف که شفافیت چشمهایشان را گرفته بود و مایعی غیر مشتعل که رویاها و آرزوهای قربانیان اسیدپاشی را به آتش کشیده بود.
دلم میخواست که این عکسها و اخبار، همگیشان مجازی باشند و در همان دنیا باقی بمانند اما واقعیت چیز دیگری است.
سمیه مهری یکی دیگر از قربانیان اسید پاشی بود که روز گذشته جان خود را از دست داد شاید او امشب چهره خود را جور دیگر ببیند....
رضا مهری پدر سمیه با چشمانی پر از اشک و صدایی لرزان گفت: همسر سمیه به همراه برادر شوهرش نقشههای زیادی برای دخترم کشیدند تا او را نابود کنند و باید بگویم به هدف خود هم رسیدند.
وی مدعی شد: ع - الف برادر شوهر دخترم به برادرش گفته بود باید سمیه را طلاق دهد تا با من ازدواج کند.
مهری بیان کرد: دیری نمیگذرد و آن دو سمیه را راهی دادگاه میکنند تا نقشه خود را عملی سازند اما دخترم زیر بار نرفته و از انجام این کار امتناع میکند.
وی افزود: روز بعد از این ماجرا سمیه را دیدم و از او شکایت کردم که چرا به ما کمتر سر میزند. در همان هنگام ع - الف آمد و گفت همه چیز تا دو روز دیگر درست میشود.
مهری ادامه داد: روز دوم ساعت دو و نیم نصف شب بود که اسید کل بدن سمیه و رعنا دخترش را سوزاند.
وی اظهار کرد: بعد از این عمل جنایتکارانه، شوهر سمیه که معتاد به هروئین بود و برادرشوهرش به بیرون از خانه آمدند و گفتند بمبی در کولر خانه منفجر شد و به دیگری میگفتند دچار برق گرفتگی شدند و آتش گرفتند که پس از رساندن آن دو به بیمارستان متوجه شدیم اسیدپاشی صورت گرفته است.
مهری تصریح کرد: حتی دو روز بعد از ماجرا که قاضی برای بازدید صحنه آمده بود، گوشت و موی آن دو عزیز را بر روی زمین دید.
وی بیان کرد: پس از این جنایت ع - الف متواری میشود که در نهایت با همکاری وکیلش دستگیر شد اما چه فایده که او در حال حاضر آزادانه دارد به زندگی خود ادامه میدهد و زندگی ما را به تباهی کشاند.
پدر سمیه در حالی که با صدای بلند گریه میکرد از اجرای قانون درباره این دو جنایتکار بیرحم شاکی بود و مدام زیر لب میگفت اگر اسید بر روی تن دخترم پاشیده نمیشد اکنون زنده بود.
وی هزینه درمان سمیه و رعنا را بسیار بالا دانست و گفت: تا جایی که میتوانستیم برای درمانشان سعی کردیم اما فایدهای نداشت تنها نمیدانم جواب رعنا را چگونه باید بدهم، او به دنبال آینهی خود میگردد.
او حکم صادر شده درباره فرزندش را چشم در برابر چشم، گوش در برابر گوش و ما بقی اعضا را دیه عنوان کرد و گفت: این حکم صادر شده بود است اما دیگر چه فایدهای دارد.
خانواده مهری مرگ تاسف بار سمیه را از طریق پرستاران شنیدند زیرا مادر سمیه توان گفتن چنین صحبتی را نداشته است. خانواده مهری در بیمارستان افضلیپور کرمان به دنبال آمبولانس میگشتند تا به استقبال مسافرشان روند و چه تلخ است این استقبال ...
در روز حادثه مردم روستای براتآباد شهرستان بم، فریادهای "کمک، کمک، سوختم" سمیه را شنیدند اما نمیدانستند که او و رعنا قربانی اسیدپاشی مرد معتادی شدند که قرار بود پشتوانه این زن و دختر در زندگی باشد. تمام تلاشها برای نجاتشان فقط سه ماه دوام آورد، زمانی که آنها را در فروردین سال 91 یافتیم، هشتماه به دلیل نداشتن پول تحت درمان قرار نگرفته بودند و در آتش خشم مرد معتاد میسوختند تا اینکه امروز سمیه برای همیشه دیگر درد نمیکشد. سمیه درباره درخواستش از محاکم قضایی برای محاکمه همسر و برادر شوهرش که وی را مورد اسیدپاشی قرار داده بودند گفته بود که درخواست قصاص متهمان را دارم. رعنا نیز خواستار قصاص است و میگوید "اگه بابایی روی ما اسید ریخت ما هم باید بریزیم که اونهم مثل ما بسوزه." نازنین خواهر بزرگتر رعنا که در زمان اسیدپاشی در کنار آنها شاهد این جنایت بوده از اسم و خانواده پدرش وحشت دارد و از آنها میترسد.
منبع: ایسنا