سرچشمه ی همه ی فساد ها بیکاری است، شیطان برای دست های بیکار، کار تهیه می کند

پاسکال

داستان مدیریتی "مديران مسئول اين گونه عمل مي كنند"

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1394/02/04

داستان مدیریتی

سال 1973 من مدير پروژه برنامه ساخت و پرتاب ماهواره هند شدم. هدف ما قرار دادن ماهواره هند در مدار تا سال 1980 بود. به من بودجه و نيروي انساني لازم داده شد و صراحتاً به من گفته شد كه تا سال 1980 بايد ماهواره را به فضا پرتاب كنيم. هزاران نفر با هم در تيم هاي علمي و فني براي دستيابي به هدف كار مي كردند.
ماه آگوست سال 1979، ما اطمينان داشتيم كه براي پرتاب آماده هستيم. به عنوان مدير پروژه، من به مركز كنترل پرتاب رفتم. چهار دقيقه قبل از پرتاب، كامپيوتر شروع به تست موارد تنظيم شده در چك ليست كرد. يك دقيقه بعد، برنامه كامپيوتري تست را متوقف كرد؛ نمايشگر خبر از اشكال در برخي از مولفه هاي برنامه مي داد. متخصصان همراه من گفتند كه جاي نگراني نيست؛ آنان محاسباتي انجام دادند و گفتند كه مي توانيم ادامه دهيم. بنابراين برنامه كامپيوتري را متوقف كردم و وضعيت را به حالت دستي تغيير دادم و دكمه پرتاب راكت را زدم. در مرحله اول همه چيز خوب كار كرد. در مرحله دوم اشكالي پيش آمد و راكت به جاي اينكه به سمت فضا حركت كند در خليج بنگال سقوط كرد. اين يك شكست بزرگ بود!!
پرتاب ساعت 7 صبح انجام شده بود و رئيس سازمان تحقيقات فضايي هند ساعت 7 و 45 دقيقه صبح يك كنفرانس خبري با حضور خبرنگاران داخلي و خارجي ترتيب داد و خود پشت تريبون قرار گرفت و گفت كه مسئوليت اين شكست را به عهده مي گيرد. او گفت كه تيم تحت رهبري او در اين مدت سخت كار كرده اند اما پشتوانه فني بيشتري نياز بوده است. او به رسانه ها اطمينان داد كه سال بعد يك پرتاب موفق خواهند داشت. من مدير پروژه بودم و اين شكست، به دليل كوتاهي و اشتباه من بود، اما او به عنوان رئيس سازمان، مسئوليت شكست پرتاب را به عهده گرفته بود.
سال بعد، در جولاي 1980، دوباره پرتاب ماهواره را اجرا كرديم و اين بار موفق شديم. مردم همه خوشحال بودند. دوباره يك كنفرانس خبري برگزار شد. رئيس سازمان تحقيقات فضايي من را به كناري كشيد و گفت: «امروز تو كنفرانس خبري را برگزار ميكني.»
آن روز يك درس خيلي مهم ياد گرفتم. وقتي خطايي پيش آمد، رهبر سازمان آن را به عهده گرفت. وقتي موفق شديم، آن را به تيمش نسبت داد. بهترين درس مديريتي كه ياد گرفته بودم از خواندن كتابها بدست نيامده بود بلكه از آن تجربه حاصل شده بود.

منبع: داستان های مدیریتی