سرچشمه ی همه ی فساد ها بیکاری است، شیطان برای دست های بیکار، کار تهیه می کند

پاسکال

داستان کوتاه مرد شراب فروش

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1393/02/07

دعا

سرمایه داری در نزدیکی مسجدی رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل.  یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که … رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید. ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست. ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند. قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید و گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا  ایمان ندارند
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد؟

منبع:http://www.dastanekootah.in