برتولت برشت
نانوایی شلوغ بود و چوپان،مدام اینپا و آنپا میکرد،نانوا به او گفت:چرا اینقدر نگرانی؟گفت:گوسفندانم را رها کردهام و آمدهام نان بخرم،میترسم گرگها شکمشان را پاره کنند!نانوا گفت:چرا گوسفندانت را به خدا نسپردهای؟گفت:سپردهام،اما او خدای«گرگها»هم هست
مارتین لوترکینگ